جدول جو
جدول جو

معنی میان خره - جستجوی لغت در جدول جو

میان خره(دَ رَ)
قریه ای است هشت فرسنگ و نیمی میانۀجنوب و مشرق تنگستان. (از جغرافیای سیاسی کیهان)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از میان برش
تصویر میان برش
نشان دادن ماجراهایی که در دو نقطه مختلف اتفاق می افتند، به صورت متناوب، در حالی که این ماجراها درواقع یک صحنه واحد هستند و ارتباط کاملی با هم دارند. این تمهید بر خلاف تدوین موازی، صحنه ای یگانه را می آفریند، نه اینکه دو ماجرای مختلف در دو نقطه جریان داشته باشند. برای مثال نماهایی که به تناوب از دو نفری که پشت تلفن هستند و با هم گفت و گو می کنند، نشان داده می شود. یا تصویر زنی که مضطربانه در انتظار رسیدن فرزندش است و فرزندش که سراسیمه به سوی خانه روان است
فرهنگ اصطلاحات سینمایی
تصویری از کیان خره
تصویر کیان خره
کیاخره، در ایران باستان غلبه، قدرت، فرّ و شکوه شاهنشاهی که اهورامزدا، ایرانیان را از آن برخوردار می ساخت، خرّۀ کیانی، فرّۀ ایزدی، ، فرّۀ کیان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از میان بر
تصویر میان بر
ویژگی راهی که از مسیر اصلی کوتاه تر است
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از میان بر
تصویر میان بر
قسمت گوشتی و خوراکی میوه
فرهنگ فارسی عمید
(کَ / کیا خوَ / خُ رَ / رِ / خُرْ رَ / رِ)
با واو معدوله، به معنی کیان خره است که نوری باشد از جانب اﷲ فایض به پادشاهان و رؤسا. (برهان). کیان خره. کیاخوره. (ناظم الاطباء). فر کیان. توضیح آنکه این اصطلاح در حکمت اشراق هم وارد شده. (فرهنگ فارسی معین). رجوع به کیان خره شود
لغت نامه دهخدا
دهی است از دهستان خالصۀ بخش مرکزی شهرستان کرمانشاهان، واقع در 26هزارگزی شمال باختری کرمانشاه، با 163 تن سکنه، آب آن از رودخانه و راه آن ماشین رو است، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5)
دهی از دهستان گرگانرود جنوبی بخش مرکزی شهرستان طوالش، واقع در 8هزارگزی خاور هشتپر با 1095 تن سکنه، آب آن از گرگانرود و چشمه و راه آن مالرو است، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2)
نام کوهی است به اصفهان، (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(یامْ پَ دَ / دِ)
نقطه هایی که بین حروف به جای حروف یا پرده های متروک گذارند. نیم پرده، (در سینما یا تآتر) فاصله دو پردۀ نمایش. در فاصله دو قسمت مجزا از یک نمایش که پردۀ سن می افتد
لغت نامه دهخدا
(نَ / نِ)
به اصطلاح موسیقیان آواز متوسط را گویند. (غیاث) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(خُرْ رَ)
دهی است از دهستان هنام و بسطام بخش سلسله شهرستان خرم آباد، واقع در 8هزارگزی خاور الشتر با 240 تن سکنه. آب آن از رودخانه و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(دَ رَ)
دهی است از دهستان گرمادوز بخش کلیبر شهرستان اهر، واقع در 235هزارگزی شمال کلیبر با 273 تن سکنه. آب آن از چشمه و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(دَ)
قسمت پشت در به سوی اتاق یعنی قطر دیوار اتاق. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(سَ)
دهی است از دهستان خرم آباد شهرستان شهسوار، واقع در 11هزارگزی جنوب شهسوار با 70 تن سکنه. آب آن از رود و چشمه و نهر و راه آن ماشین رو است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
(قَ عَ)
دهی است از دهستان شهسوار بخش میناب شهرستان بندرعباس، واقع در 16هزارگزی شمال میناب با 100 تن سکنه. آب آن از رودخانه و راه آن ماشین رو است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
(سَ)
نام نوعی از انگور باشد. (فرهنگ جهانگیری). نوعی از انگور باشد و در خراسان بسیار است. (برهان) (از آنندراج) ، سرای میانی
لغت نامه دهخدا
(دَ رَ)
نام ایستگاه راه آهن از دهستان علا بخش مرکزی شهرستان سمنان و آن اولین ایستگاه سمنان به دامغان در کیلومتر 18 است سکنۀ آن همان کارمندان ایستگاهند. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3)
دهی است از دهستان سدن رستاق بخش کردکوی شهرستان گرگان، واقع در 10هزارگزی خاور کردکوی با 720 تن سکنه. آب آن از رودخانه و راه آن ماشین رو است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
(کَ / کیا خُ رَ / رِ / خُرْ رَ / رِ)
به معنی کیاخره است، و آن نوری باشد از جانب اﷲبه سوی پادشاهان، چه کیان پادشاهان و خره نوری و پرتوی را گویند که از جانب خدای تعالی به بندگان فایض شود، که بدان سبب بعضی پادشاهی و ریاست کنند و بعضی صنعت و حرفت آموزند. (برهان). به معنی کیاخره است. (آنندراج). کیاخره. کیان خوره. (ناظم الاطباء). فر کیانی. در اوستا ’کوه انم خوه رنو’. (حاشیۀ برهان چ معین). رجوع به مادۀ بعد و حکمت اشراق چ هنری کربن و معین ص 157 و خوره و خره شود
لغت نامه دهخدا
(خوَ / خُ رَ / رِ)
آبی که به درخت یا کشت برای ضرورتی میان دو نوبت دهند. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
تصویری از میان پرده
تصویر میان پرده
فاصله دو پرده نمایش، نیم پرده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کیان خره
تصویر کیان خره
فرکیان. توضیح این اصطلاح در حکمت اشراق هم وارد شده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از میان خانه
تصویر میان خانه
جدول قسمت دوم تصانیف قدیم ایرانی که مانند مطلع بود صوت الوسط: (مولانا در فن شعر ماهر بود و در علم ادوار و موسیقی کامل و نادر و در عملهای خوداشعار میان خانه ساخته است تا دلالت بر فضل او کند)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از میان فرش
تصویر میان فرش
میانبوب غالی فرشی که در وسط اطاق بین دو کناره اندازند: (کناره و سر انداز اعم از قالی یا نمد باید یکجور و میان فرشی که حکما باید قالی باشد ممکن بود جور دیگر بشود)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کیان خوره
تصویر کیان خوره
فرکیان. توضیح این اصطلاح در حکمت اشراق هم وارد شده
فرهنگ لغت هوشیار
راه کوتاهتر، مستقیم ترین و کوتاهترین راه بین دو نقطه نسبت به راه اصلی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از میان پرده
تصویر میان پرده
((پَ دِ))
نقطه هایی که بین حروف پا پرده های متروک گذارند، نیم پرده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از میان بر
تصویر میان بر
((بُ))
راهی غیر از راه اصلی که کوتاه تر باشد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از میان سرا
تصویر میان سرا
حیاط
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از میان پرده
تصویر میان پرده
آنتراکت
فرهنگ واژه فارسی سره
از توابع شبه جزیره ی میان کاله
فرهنگ گویش مازندرانی
از توابع خرم آباد تنکابن
فرهنگ گویش مازندرانی
نوعی بازی محلی
فرهنگ گویش مازندرانی
خرج و هزینه ی دانگی
فرهنگ گویش مازندرانی
دره ای در روستای نیالا یا منطقه هزارجریب بهشهر
فرهنگ گویش مازندرانی
رودخانه ای که از ارتفاع هشتصدمترسی دامنه های شمال غرب کوه
فرهنگ گویش مازندرانی
مهمانی، محل مهمانی
فرهنگ گویش مازندرانی